مشغله ، کار و درس اجازه افزودن هیچ فعالیت جدیدی رو بهم نمیده فکر سینما و… به ذهنم خطور نمیکنه و هرچیز بصری که میبینم به لطف زمان های پرتی هست که در مترو و اتوبوس دارم.برای شرکت در نشست دو روزه ای پنجشنبه و جمعه تهران بودم و به پیشنهاد و یادآوری دوستان و همکاران هنرمند ، راهی جشنواره فیلم کوتاه ایران شدیم. از سایت آی تیکت بسته داستانی شماره ۲ رو انتخاب کردیم و خریدم.به نسبت محتوایی که عرضه می شد قیمت بلیط عالی و منصفانه بود ؛ ۳۰ هزار تومان و ۴ یا ۵ فیلم.بسته ۲ ، ۵ فیلم داشت و یک ساعت و نیم طول زمانی داشت. اینجوری بگم که تو جشنواره فجر ۶۰ هزار تومان دادیم برای حدود دو ساعت فیلم های x و y و z و واقعاً ۱۰ هزار تومان هم ارزش نداشت ولی جشنواره فیلم کوتاه واقعاً ۱۵۰ هزار تومان هم میگفتن و اگر می دونستم چی میخوام ببینم با کمال میل پرداخت میکردم. حداقل بسته ۲ داستانی اینطوری بود ، البته بسته های مستندی و داستانی دیگه رو هم خواهم دید و شاید وقت کردم راجع به اون ها هم بنویسم.
فیلم هایی که تو بسته بود اسم هاشون از قرار زیر هست:
بازسازی -علی توکلی ، آپولو-فرزاد رنجبر ، افسانه کوه ننوک-محمدرضا مرادی ، پیله-مونا فرخنده ، صوراحیل اسماعیل عظیمی
قبل اینکه یک به یک فیلم هارو بررسی کنیم بگم ؛ فوکوس تصاویر و فولو پشت سر شخصیت یا شی مورد نظر به شکل فاجعه باری زیاد بود ، احساسم هم اینه دلیل این هست که تا جا داره با فولو و فوکوس ایرادات کار رو از چشم مخاطب پنهان کنه. چه از جهت طراحی صحنه و لباس یا سایر موارد دیگه.
مورد بعد که اونم جزئی نیست و کلی هست اینه که موسیقی فیلم ها هم خیلی تعریفی نیست و تنها آپولو که بمرانی خونده براش یه مقدار کمی قابل قبوله.
بازسازی فیلم خوبی نبود ، متن کار خوب نبود ، کست (عوامل) متوسطی داشت و به طور کلی خیلی جذابیت نداشت و تنها چیزی که قابل تحملش میکرد این بود که کار کوتاه بود و میدونستی نهایتاً چند دقیقه دیگه فیلم به اتمام میرسه.
آپولو اثری خیلی خوبی بود و واقعاً به کارگردانش تبریک میگم ، بغض خیل کثیری از استعداد های فیلمسازی رو به نمایش درآورد که حتماً یه زمانی یا حتی همین حالا بغض خودش هم بوده.داستان ، ایده ، و قلاب داستان یعنی موقعیت های طنز یهویی (سیت کام) عالی بود و واقعاً بهم چسبید.آخر فیلم غافلگیری درجه یکی داشت و واقعاً آدم راضی به مشاهده فیلم بعد می پرداخت.
کوه ننوک سومین فیلمی بود که بهش می رسیدیم ، با پیشوند افسانه و با واژه ای که در توضیحات چیز چشم گیری به حساب می آمد ، ژانر علمی تخیلی ؛ ژانری که تو ایران کمتر کار میشه.ایده فیلم همونطور که از ژانر و موضوعش برمیاد رگه های قابل قبولی از خلاقیت داشت ، فیلمی که جاهای ترسناک هم داشت و انسان هر از گاهی شوک قوی بهش وارد می شد. ولی کار در نیومده بود به قول سینمایی ها ، ولی قاب بندی های خوبی داشت.به هر حال دسته بندی فیلم جسورانه بود و در ایران کمتر فیلم با این ژانر می سازند و همین جسارت کارگردان جای تقدیر داره.
پیله فیلمی بود که بعد از سه اثر قبلی به تماشای اون می پرداختیم ، اثری احساسی و تاثیرگذار ، لوکیشن و صحنه های سخت برای عوامل پشت صحنه و بازیگران ، جایی پوشیده از برف و به شدت سردسیر از خطه آذربایجان.فیلمی که قلاب دارد ، اینکه بدانیم بیماری پوستی بچه از دنیا رفته چیه که غساله از انجام غسل ممانعت میکنه ولی مادرش اصرار داره که بیماری پوستی بچه اش واگیردار نیست.تا چند دقیقه آخر نمیبینیم که بیماری بچه طفل معصوم ای بی (پروانه ای) هست و این فیلم دردمند کودکان کثیری است که قربانی سیاست های تحریمی ایالات متحده شدن.بازی بازیگراش خوب بود و دلچسب مخصوصا مادر بچه.جاهایی هم بود که خراب شدن راش فیلم معلوم بود که بیانش بماند.لانگ شات هم جاهایی داشت که نیاز نبود و به لحاظ فیلمبرداری و قاب جای کار داشت.به طور کلی قابل قبول بود.
صوراحیل ، فیلمی که واقعاً فیلم بود ، متن و سناریو و دیالوگ خوب بود ، عوامل و کست نسبتاً حرفه ای و مطرح ، قاب های خوب و کارگردانی شده.موضوع غمناک که گاها اشک در چشم جاری می کرد. یک قسمتی از فیلم هم جوری به نقش معلم و معلمی اشاره کرد و انسان یه چیزی تو ذهنش روشن می شد.اینم آخرین موردی بود که دیدیم و خشنود سالن رو ترک کردیم.
به طور کلی سطح کارها بد نبود و جای کار داشت.
آرزوی موفقیت شون رو دارم چون به وادی سخت و غیر محبوبی ورود کردن.