در ابتدای فیلم با قرارگرفتن کاراکتر در برابر تخته سیاه و پاک کردن نوشته ها،اینکه این شخصیت یک معلم است درون ناخودآگاه ما جای میگیرد.آقا معلم برگه هارا برمیدارد.حال کارگردان میخواهد ما را وارد جهان داستان بکند.دوربین با تمرکز بر روی معلم حرکت میکند،ندیمی:آقا میشه نمره مارو نخونید…،ندیمی در راست تصویر قرار گرفته است که نشان از اهمیت او در داستان دارد.بچه ها همه میخندند اما نگاه خیره او به صبوری است،دوربین بشدت روی این نگاه تمرکز میکند،صبوری از نگاه او واهمه دارد.داستان قرار است حول محور این سه شخصیت بچرخد.دو پسری که ظاهراً با هم مشکل دارند و معلمی که نمره خوبی به دانش آموز نداده و دانش آموز از او ناراحت است.
اسم فیلم روی پرده می آید،فیلم میگوید تابحال مقدمه بود حالا بیا اصل ماجرا رو ببین. زنگ میخورد پسرک با در آوردن لباس خود با تیشرت جلوه میکند که تکانشی بودن او را به مخاطب دیکته میکند. بیست و پنج صدم رو نمیدی نه؟دانش آموزی که تکانشی برای ما معرفی شد حال برای ۰/۲۵ به خودزنی روی میآورد،معلم سعی میکند جلوی او را بگیرد و در آن حین ضربهای به صورت او میزند،درست در زمانی که مدیر وارد کلاس شده است. مسئله شکل میگیرد. معلم دانش آموز را کتک زده است و حال لب او پاره شده و معلم باید پاسخگو باشد!
خبر بره بیرون بگن تو مدرسه ابن سینا یه معلم کله یه دانش آموز رو کوبونده به دیوار،آبرو میمونه برامون؟! این دیالوگ مدیر مدرسه است شخصی که با اینکه بسیار پشت معلمش هست اما منافع (آبرو) خود و مدرسهاش هم برایش مهم است. فیلم به شدت سعی میکند واقع گرا باشد شخصیت مدیر،نمونهای از آن است که هم معلمش برایش مهم است و هم آبروی خود و مدرسهاش.
در ادامه میبینیم پدر ندیمی در یک کلاس با آقا معلم دیدار میکند. اینجا قبلاً زندان بوده البته فکر نمیکنم سن شما قد بده دیالوگی که در ابتدای کلام او است و ظاهراً بی اهمیت. اما دلم به حالت میسوزه شنیدم دو سه سالی هست که رسمی شدی،دیالوگها در فیلم هوشمندانه انتخاب شدهاند و در پیشرفت داستان مثمر ثمر هستند. صحنه صحبت این دو در کنار پنجره است که باعث نورپردازی خاصی میشود که میتوان گفت نحوه بینش کارگردان در مورد کاراکترهایش است.
از معلم درخواست پول میکند.برش میخورد،معلم پریشان حال است،به نظر ذهنش مشغول است. دانش آموزان را رها کرده و دنبال مجید صبوری می گردد. ضلع سوم مثلث نقشش پررنگ میشود. این یاسر تو جیب مخفی کیفش یه چاقو داره… در این بخش دلیل مشکل داشتن این دو دانش آموز رو میبینیم و حالا همکاری صبوری با آقا معلم منطقی تر جلوه میکند. با کمک او خلوتی با ندیمی ایجاد می کند.
معلم:نمرتو ۱۵ دادم
ندیمی:شما که گفتی ۰/۲۵…
معلم:الان نظرم عوض شد.الان نمره بالا گرفتی با سی ثانیه پیشت چه فرقی کرد؟
سوالی بس تامل برانگیز است.
زمانی که با چاقو او خود را زخمی کرده است میخواهد چاقو را به دست ندیمی دهد نگاهی به سمت در می کند،صدای قدمها را شنیده است و این نگاه کوتاه حقیقتاً زیبا و فکر شده بود. فیلم در پایان دید خوبی از معلم به جا میگذارد جایی که معلم دانش آموز را بخشیده میخواهد باز هم او دانش آموزش باشد،بعد از این در یک زمینه تاریک معلم را میبینیم که در روشنایی اتاق به سر میبرد و به نوعی تکریم مقام این معلم است.
ارفاق فیلمی است که زیاده روی نمیکند،سعی میکند واقعیت گرا به کاراکترهایش نگاه کند و دارای یک فیلمنامه خوب و کارگردانی حساب شده است که با بازیگریهای سطح خوب تکمیل گردیده است.