سومین جایزه اسکار ایرانی به «در سایه سرو» اهدا شد. پس از دو فیلم بلند اصغر فرهادی، این بار این جایزه بینالمللی به یک پویانمایی کوتاه تعلق گرفت. پویانمایی که به دلایلی در میان مردم، به ویژه نخبگان هنر و رسانه، مورد توجه فراوانی قرار گرفت.
مقدمهچینی درباره این پویانمایی زیاد است، اما به جای آن، بهتر است بهطور مستقیم وارد نقد «در سایه سرو» شویم و از سخنان مرسوم و کلیشهای بپرهیزیم.
لازم به ذکر است که احتمال لو رفتن داستان فیلم برای کسانی که آن را مشاهده نکردهاند، وجود دارد. بنابراین، این متن در سه بخش ارائه خواهد شد: تحلیل و بررسی، نقد فنی، و درد و دل با سازندگان.
اگر می خواهید خود این پویانمایی را مشاهده نمایید قبل از نقد این پیوند زیر را باز نمایید .
https://www.aparat.com/v/gcn7ck8#bottom-sheet
تحلیل و بررسی داستان
شروع فیلم مطلوب است و پیامهایی را بهطور همزمان بهطور آگاهانه و ناخودآگاه به مخاطب منتقل میکند. ماهی رنگی و شاداب در طاقچه پنجرهای معیوب، همراه با صدای شکستن اجسام، نوید فراز و نشیبها و اتفاقاتی را میدهد. این تصویر از پنجره معیوب، ماهی شاداب و صداهای محیط، بهنوعی به ما میفهماند که در میانه یک روایت پرتنش و پر از کشمکش قرار داریم.
مردی مسن و محلی که در حال آسیب زدن به خود و محیط اطرافش است، و دختری که به وضوح در تلاش است تا او را آرام کند، تصویری از رابطه پدر و دختر را به نمایش میگذارد. اما پدر خود مانع این آرامش میشود. پس از ناموفق بودن تلاشهای دختر، نمایی از دور تا دور او نشان داده میشود که بهنوعی نشاندهنده ناامیدی از ادامه زندگی در این مکان است. صدای چمدان، وعده جدایی و خداحافظی میدهد.
پیشتر، نمایی از بالای خانه به ما اینطور القا میکند که حق را به دختر میدهیم. شاید یکی از نقاط اوج فیلم همین جا باشد: روح پدر تردیدی در دل دختر ایجاد میکند، اما او با اکراه این شک و تردید را کنار میگذارد و به راه خود ادامه میدهد. پدر نیمنگاهی به سفره صبحانه میکند، ظاهراً آخرین وعدهای است که دختر برای او تدارک دیده است.
صدای جیغ دختر فضا را میشکافد و بارقهای از امید در وجود یک نهنگ خود را بهنمایش میگذارد. خندهای که دختر از سر شوخی به نهنگ میکند، امید را برای ادامه زندگی در دل ما زنده نگه میدارد. بهنظر میرسد که این نهنگ بهانهای برای ادامه زندگی مشترک آنهاست. اما این امید تا چه زمانی دوام میآورد؟ سوختن موتور قایق و تکان نخوردن نهنگ.
اما برخلاف خانه ساحلی، زندگی پیرمرد در کشتی به آرامی ادامه دارد. کشتیای که در ادامه متوجه میشویم معیوب و مستهلک است. چرا پیرمرد با دیدن پرندگان برآشفته میشود؟ چرا آشفتگی صورت اون به رنگ آبی نمایان میشود؟ در ادامه مشخص میشود که او مرد دریا است و عمر خود را در دریا سپری کرده و برای همین آشفتگی اش به رنگ دریاست. دیدن قاب عکس یک کشتی سالم و سپس کشتی معیوب، نمایی از گذشتهای دور را برای ما به نمایش میگذارد. افتادن مجدد عکس، به این معناست که گذشته دوباره به سراغ پیرمرد آمده و او دوباره برآشفته میشود.
کمکم کارگردان بهطور غیرمستقیم به ما میفهماند که این مرد یک بازمانده از جنگ است، و دخترش نیز همینطور. اما همسرش بهطور مستقیم قربانی جنگ است.
نبرد هواپیمای جنگنده و اسلحه شکاری پیرمرد نشان میدهد که جنگی که او بازماندهاش است، یک تهاجم نابرابر بوده. کشتی سوخته، پارادوکسیکالترین پدیده فیلم است؛ هم تلخ است و هم شیرین، هم یادآور مصیبت است و هم تنها امید برای گذران زندگی.
اما دختر همچنان از دست پدر گلایه دارد. این گلایهها از طریق نمایش آب شدن بدن او در ساحل دریا از منظر پدر به ما منتقل میشود. اینجا است که دختر دوباره جیغ میکشد، ولی این بار پدر بیتوجه به واقعه و حمله پرندگان، سیگارش را دود میکند.
آزار دیدن دختر از حمله پرندگان بهطور ضمنی به یاد جنگ و کودکی دختر برای پیرمرد میآید. پدر باز هم با تفنگ آمده،مثل زمان جنگ. این بار هم تصمیم دارد از تنها داراییاش، یعنی دخترش، مراقبت کند. با کشتن نهنگ
اما صحنههایی که پیش از این در ذهن پیرمرد میگذرد، نشان از روح و روان زخمی او دارد. ممانعت دختر از کار پدر، او را هم روحی و هم جسمی خرد میکند. پدر متوجه شدت علاقه دختر به نهنگ میشود و برای نجات نهنگ و دختر، کشتی نیمسوختهاش را فدای آنها میکند.
در پایان، دختر تنها و رها در دریا باید به زندگی ادامه دهد. این پیام از طریق نمای بالای دریا و قاب دختر و قایق به ما منتقل میشود.
—
نقد فنی فیلم
حال به نقد فیلم میپردازیم. ابتدا به نقاط مثبت اشاره میکنیم. فراز و فرود فیلم از نظر کیفیت و کمیّت، نمره قابل قبولی میگیرد و تا حدودی میتواند مخاطب را میخکوب کند. رنگبندی و طیف رنگ فیلم جذاب است، بهویژه با توجه به اینکه فقط یک پویانمایی ۱۹ دقیقهای است. البته اگر فیلم مدت بیشتری طول میکشید، احتمال آزار دیدن چشم مخاطب با استمرار این طیف رنگی وجود داشت.
دقت به جزئیات، مانند انعکاس سایهها، حاکی از انیماتورینگ حرفهای است. همچنین مدلسازیها در کنار انیماتورینگ، نقطه برجسته فیلم بهویژه برای مخاطب عام است. فانتزیهایی که در مدلسازیها بهچشم میخورد، خود بخش اعظم جذابیت اثر را تشکیل میدهد.
اما در کنار نقاط مثبت، نقاط منفی هم وجود دارد. نکته نخست، نبود یا کمبود موسیقی است که بهشدت احساس میشود. تنها در تیتراژ موسیقی داریم.
کارگردانی و دکوپاژ فیلم بهشکلی است که جا داشت بسیار بهتر باشد و ابداً در شان یک اثر بینالمللی نیست. به لطف سناریو و انیماتورینگ، مخاطب ممکن است این نقص را متوجه نشود.
پایانبندی فیلم ضعیف است و جایی است که ۱۷ دقیقه پیشین را تحتالشعاع قرار میدهد. انتزاع و تخیل نتوانستهاند بهخوبی با واقعیت و رئالیسم ترکیب شوند و حد و حدود خود را حفظ کنند، و این به کارگردان اجازه داده تا پایانبندی را به ضعیفترین حالت ممکن رها کند.
نکته ای که حائر توجه و اهمیت است این که واقعیت و ماهیت فیلم برای جامعه هدف یعنی کودکان و نوجوانان ناملموس و غیر قابل درک است؛ یعنی روحیه ضد جنگی فیلم و این حاکی از آن است که کارگردان به مقاصد خود در فرم شاید رسیده ولی گمان نکنم در محتوا رسیده باشد. این مقوله در بین مخاطب جوان و بزرگسال هم مطرح است و قابل استعلام و صحت سنجی.
درد و دل با سازندگان
در آخر، به چند کلمه درد و دل با دوستان خود در تیم سازنده «در سایه سرو» میپردازم.
هنر، ساحت بسیار ارزشمندی است، حتی مقدس. در جریان برگزیده شدن شما در جشنواره اسکار و بازخوردهای آن، کمتر کسی هنر شما را تحسین کرد و بیشتر اظهارات شما را بازنشر دادند تا خود اثر را. این برای شما و هنرتان، و بهطور کلی برای هنر زیبنده نیست.
برای نویسنده این متن سوال پیش می آید آیا برای اهدا جوایز بین المللی مانند کن و اسکار تعهد میگیرند که حتما ولو در حد چند کلمه ولو به شکل گذرا، بد کشورتان را بگویید؟ آیا فقط با اتباع ایران عزیز این جورند یا رسم همیشگیشان است؟
آیا کشورهای دیگر هم انبوه مشکلات داخلی و خارجی خود را توسط نماینده هنریشان جار می زنند؟ چرا شما خود را ملزم به تعهد دست کم ظاهری به حاکمیت و نهاد حاکمیتی که شما را حمایت مالی کرده یعنی سازمان پرورش فکری کودکان و نوجوانان نمی دانید و نکردهاید؟ این سوال ناظر به همه اهالی هنر است: چرا تا سخن از هنر متعهد به میان بیاوریم با پروپاگاندا مطبوعاتی و رسانهای ما را متهم میکنند که ساحت هنر را لکه دار کرده، ولی امثال این هنرمندان را منکوب و سرکوب رسانهای و خبری نمی کنید که آقا فرهنگ و هنر را چه به سیاست ؟
اگر این مصداق برخورد دوگانه نیست پس چیست؟ چرا در میانه فرمایشاتتان و هنگام دریافت جایزه ای به جهت ساخت فیلم ضد جنگ، از جنگی که حال حاضر در جریان است و بالای پنجاه هزار انسان در آن کشته شده اند کلامی نفرمودید؟
آیا محتوای این فیلم عقیده شما بود یا فرم آن؟
در پایان، از همه کسانی که زحمات زیادی کشیدهاند، کمال قدردانی را دارم و موفقیتهای بیشتر و بالاتری را برای شما آرزومندم.
امیدوارم این مطلب مورد پسند و نظر شما قرار گرفته باشد .
با ما همراه باشید تا از آخرین مطالب وبگاه هما استفاده نمایید و از دست ندهید .
این نقد بنده ((محمد امین محمدی)) سردبیر مجموعه هما بود که احتراما تقدیم شما گرامیان عزیز تر از جانم کردم .بنده دارای کارشناسی رشته امور تربیتی از دانشگاه فرهنگیان و دانش آموخته موسسه رسانه عصر و سابقه 4 سال نقد فیلم و مستند و تولید واکس پاپ (ایتم خیابانی) – تدریس خبرگزاری بسیج البرز و در زمینه زیبایی شناسی فیلم دارم.